شخصی است که به انتخاب کارگردان، مسئول کار با بازیگران است، به گونه ای که آنها بتوانند شخصیتها را تحلیل، گفتگوها را حاضر و میزانسن را در کار خود اعمال کنند. بازی گردان معمولا خود بازیگری حرفه ای و مجرب است.
شخصی است که به انتخاب کارگردان، مسئول کار با بازیگران است، به گونه ای که آنها بتوانند شخصیتها را تحلیل، گفتگوها را حاضر و میزانسن را در کار خود اعمال کنند. بازی گردان معمولا خود بازیگری حرفه ای و مجرب است.
قمار کردن. (ناظم الاطباء). لهو. (ترجمان القرآن). تلهّی. (زوزنی) : تا چه بازی کند نخست حریف. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388). ملک را دیدکه با وزیر ببازی شطرنج مشغول است گفت احسنت شما رابرای راستی نشانده اند بازی میکنید. (مجالس سعدی ص 21) ، کنایه از روز و روزگار هم هست به اعتبار شب و روز. (برهان) (انجمن آرا) (از شرفنامه)
قمار کردن. (ناظم الاطباء). لَهو. (ترجمان القرآن). تَلَهّی. (زوزنی) : تا چه بازی کند نخست حریف. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388). ملک را دیدکه با وزیر ببازی شطرنج مشغول است گفت احسنت شما رابرای راستی نشانده اند بازی میکنید. (مجالس سعدی ص 21) ، کنایه از روز و روزگار هم هست به اعتبار شب و روز. (برهان) (انجمن آرا) (از شرفنامه)
متصدی انجام نمایش. راهنمای بازیگران در هنگام نمایش و بازی، دارای عشوه. شهوتی. (ناظم الاطباء). شوخ. شنگ. (غیاث اللغات). کنایه از شوخ و شنگ باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) : همچومژگان هر دو عالم را بهم انداخته ست از اشارتهای پنهان چشم بازیگوش تو. صائب (از آنندراج). ، مسرور. شادمان. (ناظم الاطباء)
متصدی انجام نمایش. راهنمای بازیگران در هنگام نمایش و بازی، دارای عشوه. شهوتی. (ناظم الاطباء). شوخ. شنگ. (غیاث اللغات). کنایه از شوخ و شنگ باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) : همچومژگان هر دو عالم را بهم انداخته ست از اشارتهای پنهان چشم بازیگوش تو. صائب (از آنندراج). ، مسرور. شادمان. (ناظم الاطباء)
پاک کردن (جامه و غیره) تطهیر: دانشمند گفت: جامه ها نمازی کنیم و کفنها که باب بر آورده ایم در گردنهااندازیم، از آلایش پاک داشتن سره کردن: نمازت را نمازی کن بهفت آب نیاز ارنه نمازی کاین چنین نبود جنب خوانند اخوانش. (خاقانی)، نماز گزاردن: خدای تو جهانی پر فرشته همه از فیض روحانی سرشته فرستاد اینت لطف کارسازی که تا کردند برخاکم نمازی. (اسرارنامه عطار) مقابل نا نمازی
پاک کردن (جامه و غیره) تطهیر: دانشمند گفت: جامه ها نمازی کنیم و کفنها که باب بر آورده ایم در گردنهااندازیم، از آلایش پاک داشتن سره کردن: نمازت را نمازی کن بهفت آب نیاز ارنه نمازی کاین چنین نبود جنب خوانند اخوانش. (خاقانی)، نماز گزاردن: خدای تو جهانی پر فرشته همه از فیض روحانی سرشته فرستاد اینت لطف کارسازی که تا کردند برخاکم نمازی. (اسرارنامه عطار) مقابل نا نمازی